مهربانو جان من اونموقع زياد شما رو نميشناختم خو! اصن وبلاگتونو نديده بودم!:))
---------------
ياسي يه دعايي بکن که حداقل يک درصد امکان گيرايي داشته باشه:دي
سلام
ايول پس ملاقات کردين هههه....
عزيزم تعجب نکن اينا کلا غريب کشن.منم که رفته بودم کلا همشون حواسشون جاي ديگه بود البته خداييش عفيفه منو تحويل گرفت وگرنه منو جا ميذاشتن مي رفتن..دييييي :D
ايشالا همشونو مي کشيم مياريم تبريز نگران نباش...خوش به حالت که ساقي رو ديدي.من عاشق ساقي ام ولي تو قراري که من بودم نيومده بود.
ئه ئه ئه! تو روشندل بودي و من نميدونستم؟؟
آفتابي هميشه حواسش يه جاي ديگه س...فقط اون روز نبود که!
انش الله باز بري مشهد بعد بليط پيدا نکني مجبور بشي بياي تهران که من باز ببينمت