کوچه های خیس
دو هفته ای هست که زندگی جدیدم شروع شده، دقیقا از روز ولادت بانوی دو عالم. چقدر خوشحالم که اولین روز زندگیم متبرک بود به اسم این بانوی بزرگ.
و تقریبا یک هفته هست که اومدم خونه خودم و خانوم خونه شدم. هنوز همه چیز نرمال نشده، هنوز نرسیدیم پرده ها رو نصب کنیم و تلوزیون روی زمینه!! هنوز نصف لباسامون تو چمدونه و هر وسیله ای میخوایم باید کلی بگردیم. هر روز هم یه بساط خنده داری داریم. باید یادداشت های جدیدم رو با عنوان سوتی های یک زن و شوهر جوان شروع کنم.
زندگی اینجا جور دیگه ایه، و شرایط خاصی داره. ولی خب، زندگی دانشجویی کمی منو به این شرایط آشنا کرده.
تو این یک هفته فقط یکی از ساکنین این آپارتمان رو دیدم. ساکنینی که همه مثل من غریبن. اما انگار میلی به رفت و آمد ندارن. هرچند قبلا گفته بودن خونمون میان. آرامش همهمون به شدت به هم ربط داره. سکووووت اینجا حرف اول رو میزنه. باید حواسم باشه کی کدوم همسایه خوابه و کدوم بیدار و همه کارام رو جوری مدیریت کنم که وسیله های صدا داری مثل جارو برقی و مخلوط کن و... رو تو ساعتای خاصی روشن کنم و این باعث شده کمی زمان رو از دست بدم. اینجا همه شب کاری دارن و متاسفانه شیفتاشون عکس همه.
هر از گاهی صدای در آسانسور یا جیغ و داد نی نی همسایه سکوت رو میشکنه. غربت اینجا بیداد میکنه. هنوز نرسیدم از خونه بزنم بیرون. سعی میکنم هر روز خودم رو مشغول کارای خونه و مطالعه کنم تا آقای همسر از راه برسه و اونوقته که زندگی شیرین میشود!
کم کم باید برم سر وقت کارای هنری و درسام. ببینم میتونم زمانم رو میدیریت کنم یا نه.
Design By : nightSelect.com |