سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوچه های خیس

امروز ششمین روزیه که من تبریزم.تو این مدت اینقدر گرفتار بودم که نرسیدم سر به اینجا بزنم.زیاد دسترسی به نت ندارم.پست گذاشتن خیلی سخته.تو خیابونمون یه دونه کافی نت هم نیست و من مجبورم آویزون اینترنت دانشگاه باشم که اونم خودش داستانی داره.

تو مدت مدت هم خیلی سختی کشیدم و هم خیلی جاها بهم خوش گذشته.به سختی روبروی دانشگاه خونه گرفتم.اونجور که پیداست و به تائید مهربانو جای امن و آروم و ساکتی هست و ظاهرا اکثر ساکنین فرهنگی هستن.

خدا رو شکر صاحبخونه خوبی داریم.حسابی هم کنترلمون میکنن و آمار همه رفت و آمد هامون رو دارن!!!!هر دو روز یه بار با یه ظرف پر میوه جلو در سوپرایزمون میکنن.دیروز که ناهارم واسه هم خونه ایم برده بودن.هم خونه ایم هم دختر خوبیهو خدا رو شکر از این نظر مشکلی ندارم.شاید تو همین هفته یه هم خونه ای جدید هم داشته باشیم.ولی من دلم نمیخواد کسی بیاد،تا ترم بهمن دوست خودم بیاد پیشم.

دانشگاه هم از اون چیزی که فکر میکردم خیلی بهتره و سطح خوبی داره.اساتید اکثرا پروازی هستن و از تهران و اصفهان میان.کارگاه های مجهزی هم داریم.

تنها مشکلم بلد نبودن زبان ترکی هست.انگار دارم خارج کشور زندگی میکنم.همیشه نیاز به مترجم دارم!

تو این چند روز که زیاد کلاسا محکم نبود سعی کردم خیابونای تبریز رو یاد بگیرم.یه نقشه چسبوندیم به دیوار خونه و هر روز از روز اون مسیر ها رو چک میکنیم.باز هم تبریز خیلی بزرگتر از حد تصورم هست.

مهربانو خانوم هم که مشهده و من هنوز نتونستم ببینمش.

فعلا این یه گزارش خلاصه از حال و روز من تو تبریز بود.بعدا باز میام و بیشتر مینویسم.امروز از صبح کلاس بودم.خیلی خسته شدم.


نوشته شده در شنبه 90/7/9ساعت 4:57 عصر توسط یاسمین نظرات () |

Design By : nightSelect.com