سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوچه های خیس

میدونستم بعد شنیدن اون همه حرف،اون همه کنایه، تنهام که نمیذاری هیچ، جواب کوبنده ای هم براشون داری!

همه راه ها رو خودت یکی یکی برام باز میکردی،هر چند دیگران تمام تلاششون رو بکار می بردن تا من حتی راه رو پیدا نکنم.همیشه همینجور بودی.هر وقت دلم شکست، هر وقت کسی به من فخری فروخت، هر وقت کسی اتفاقی رو دستمایه کنایه ای کرد تو چنان جوابی دادی که دهن همه بسته موند.

هنوز یادم نرفته ترم قبل وقتی نتونستم بقیه رو قانع کنم،با دل شکسته گفتم خدایا تو بهشون ثابت کن و تو حرفت رو از زبون استاد بهشون زدی و من چقدر خوشحال شدم که حضورت رو کنارم حس میکنم.

همین ترم سر کلاسی بار ها به کنایه گفته بودند مثل غربال خوب و بد را جدا میکنه، بهم جرات پاسخ دادی،پاسخی که خودت شب قبل از سر اتفاق نشونم داده بودی.اتفاق که نه همه چیز برنامه ریزی شده بود.و این ماجرا ها اونقدر ادامه پیدا کرد تا من بدونم دلشکسته من رو تو مرهم گذاشتی.و چنان جوابی به یاوه گویی هاشون دادی که دیگه حرفی برای گفتن ندارن و من رو بیشتر از همیشه شیفته خودت کردی.تازه اینا کوچکترین ها و قابل گفتن ها بود.

خدایا اینبار هم با دلی شکسته اومدم.اینبار همیخوام تک تک حرفا و کنایه ها رو کنار هم بچینم و بگم خدایا ببین؟اینا دلم رو شکوند.اینبار چه پاسخ کوبنده ای براشون داری؟

میدونم اگه کمی صبر کنم.خودت جوابشون رو به بهترین شکل خواهی داد.

ای کاش میدونستن حرف هایی که میزنن هیچ گاه به ضرر من تموم نمیشه، فقط و فقط لطف تو رو به من بیشتر میکنه.


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/28ساعت 11:0 صبح توسط یاسمین نظرات () |

Design By : nightSelect.com